خیالت از سر من دست بر نمی دارد

[RB:Rozblog_Dynamic_Code] [RB:Rozblog_Js]

 

منم که سرخی سیب تو کار دستم داد

و یک سلام غریب تو کار دستم داد

هنوز چوب نجابت نخورده بودم که

سکوت چشم نجیب تو کار دستم داد

خیالت از سر من دست بر نمی دارد

گمان کنم که فریب تو کار دستم داد

چقدر حس قشنگی است سوختن از عشق

چقدر ساده لهیب تو کار دستم داد

تمام هستی من را نگاهت آتش زد

همان شراب عجیب تو کار دستم داد

همیشه آیه امن یجیب می خواندم

عجیب اینکه یجیب تو کار دستم داد

و عشق ذایقه ام را دوباره شیرین کرد

همین که سرخی سیب تو کار دستم داد

از :

    محسن بقایی



  • نویسنده : Tahereh.Jalali
  • بازدید : 337بار
  • انتشار : پنج شنبه 15 مرداد 1394 - 1:32